کد مطلب:124367 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:125

بخشش او
[22]-102- خوارزمی می گوید:

مروان به فرزند ابوعتیق، محمد بن عبدالرحمن بن ابی بكر گفت:من شیفته ی استر حسن بن علی ام. او گفت:اگر آن را برایت بیاورم، آیا 30 حاجت مرا برآورده می كنی؟ مروان گفت:آری. ابوعتیق گفت:شامگاهان كه مردم نزد تو آیند، من از مناقب قریش می گویم، و از حسن بن علی علیه السلام نمی گویم. برای این كار تو مرا، سرزنش كن!

شامگاه كه مردم جمع شدند، او درباره ی برتری قریش، سخن گفت. مروان گفت:چرا مناقب ابومحمد را - كه كسی ندارد - نمی گویی؟ گفت:ما از اشراف یاد كردیم؛ اگر از پیامبران یاد كنیم، [به سبب انتساب امام حسن علیه السلام] از ابومحمد سخن خواهیم گفت.

هنگامی كه حسن علیه السلام بیرون آمد تا سوار استر خویش شود، فرزند ابوعتیق از پی او آمد. حسن تبسم كرد و فرمود:آیا درخواستی داری؟ گفت:آری، این استر را می خواهم. حسن علیه السلام



[ صفحه 105]



همان لحظه از استر پیاده شد و فرمود:این، مال تو، بردار. او نیز استر را گرفت. [1] .

[23]-103- نیز می گوید:

معاویه به مدینه آمد و به بخشش پرداخت. او 100000 - 50000 می بخشید. حسن علیه السلام دیدار خود را با او به تأخیر انداخت و پایان روز، نزد او رفت. معاویه گفت:ابامحمد! دیر كردی، شاید می خواستی ما را بخیل بشمری؟ آنگاه گفت:غلام! به اندازه ی تمام آنچه امروز بخشیدم، به حسن بن علی علیه السلام بده. سپس گفت:ای ابامحمد! آن را بگیر، كه من پسر هندم.

حسن علیه السلام فرمود:من نیز آن را به تو بخشیدم، كه من پسر فاطمه ام علیهاالسلام. [2] .


[1] مقتل الحسين عليه السلام:122.

[2] مقتل الحسين عليه السلام:122.